Saturday, July 28, 2012

ادیان بابی و بهائی دارای ظرفیت و ابعاد معنوی هستند

ادیان بابی و بهائی دارای ظرفیت و ابعاد معنوی هستند


در سایت های ضد بهائی معمولاً ادعا می شود که ادیان بابی و بهائی  ضد معنویت هستند. امّا از آنجا که کتب و آثار وحیانی بابی و بهائی حاکی از معنوی و آسمانی بودن این ادیان است نمی توان حقیقت آن را انکار نمود. این حقیقت چنان آشکار است که گاهی آنان که این ادیان را آسمانی هم نمی دانند، خواسته یا ناخواسته به آن اعتراف و اشاره می کنند. از جمله:
http://www.rasanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=129840  
 حجت‌الاسلام‌ و المسلمین پارسانیا ضمن بحثی از جمله اشاره کرده اند:
«جریان التقاطی در یک مقطعی با استفاده از گفتمان دینی سعی می کنند با دین سازی وارد عمل شوند، به طور مثال بهاییت و 
بابیت که دارای ظرفیت و ابعاد معنوی هستند را می آورند تا از شریعت عبور کنند.» /905/ پ202/ن



--------------------------------------------------------------------------------------------------------------


کد خبر :129840 زمان مخابره : ۱۳۹۱/۳/۱۱  - ۱۷ : ۳۷

حجت‌الاسلام‌والمسلمین پارسانیا:

تعامل اندیشه‌ها التقاط نیست، گزینشی عمل کردن التقاط است
خبرگزاری رسا ـ استاد حوزه و دانشگاه گفت: با توجه به آیه«افتؤمنون ببعض و تکفرون ببعض» به همین مسأله التقاط اشاره دارد که از میان احکام اسلام گزینش برخورد می کنند، البته صرف تعامل اندیشه‌ها التقاط نیست بلکه گزینشی عمل کردن التقاط است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام‌و‌المسلمین حمید پارسانیا، در نشست علمی«شهید مطهری و شناسایی جریان‌های التقاطی» صبح امروز با حضور علما، طلاب و فضلا در قم برگزار شد، با اشاره به مفهوم التقاط و تاریخچه التقاط گفت: التقاط از دهه پنجاه در ادبیات ما بکار برده شده است. در حوزه دینی التقاط در آمیختن مفاهیم دینی از منظر فلسفه ها و رویکردهایی که از جهان غرب آمده است. این مفهوم در جایی بکار می رود که در اندیشه اصالتی قائل است.
وی در ادامه افزود: با توجه به آیه«افتؤمنون ببعض و تکفرون ببعض» به همین مسأله التقاط اشاره دارد که از میان احکام اسلام گزینش برخورد می کنند، البته صرف تعامل اندیشه‌ها التقاط نیست بلکه گزینشی عمل کردن التقاط است.
حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین پارسانیا با بیان این‌که در جریان پیروزی تفکر سکولار در زمان رضا خان زمینه‌های اجتماعی التقاط شکل می گیرد، اظهار داشت: تشیع با زمینه بسیار طولانی و به صورت اعتقادی در جامعه ایران حضور داشت و اندیشه های مدرن که وارد شده بود باعث جذب عده ای از افراد شد، دو جریان عمده زمان رضا‌خان بود.
وی خاطر نشان کرد: در شرایطی که زمینه التقاط وجود دارد کسانی که عقبه دینی دارند و تحت تأثیر جریان های التقاطی هستند در مرحله اول دل کندن از مسایل دینی در آنها سخت است و در مقابل کسانی که باور به التقاط دارند و هیچ وابستگی دینی هم ندارند، می دانند که اگر بخواهند کاری از پیش ببرند باید مسایل التقاطی را در قالب دین پیش ببرند.
حجت الاسلام پارسا نیا دربخش دیگری از سخنان خود افزود: بعد از مواجهه ما با غرب هیچ گاه جریان التقاط قطع نشد دامنه التقاط در شرایطی که مذهب بروز و ظهور ندارد خیلی کوتاه است.
وی یادآور شد: همان‌طور که جلال آل احمد گفته بود ما به‌واسطه خواندن کتاب های کسروی تمرین بی‌دینی می‌کردیم ولی آنچه که قدرت جذب داشت جریان توده ای بود. شهید مطهری در دهه چهل همگام با امام خمینی(ره) تمام توان خود را برای معرفی مذهب برای حضور در میدان است و هیچ گاه از جریان التقاط در آن دهه سخن نگفت و فقط با مارکسیست صحبت می کرد اما در دهه پنجاه علناً مبارزات خود علیه التقاط را شروع کرد.
حجت الاسلام‌والمسلمین پارسا‌نیا تأکید کرد:در دوران معاصر آنچه که بین شیعه و اهل سنت وجود دارد التقاط نیست بلکه یک بحث منطقی دینی است که در همه اعصار وجود داشته است و در این رابطه کتاب های زیادی هم نوشته شده است اما جریان های التقاطی اگر حرفی از دین هم می زنند دین سکولار را اصل می دانند.
وی در پایان گفت: جریان التقاطی در یک مقطعی با استفاده از گفتمان دینی سعی می کنند با دین سازی وارد عمل شوند، به طور مثال بهاییت و بابیت که دارای ظرفیت و ابعاد معنوی هستند را می آورند تا از شریعت عبور کنند.به طور کلی شهید مطهری بخشی از ظرفیت مذهبی است که توانست در این زمینه فعال شود./905/ پ202/ن
/ پایان خبر /



زخمی که نمی بینیم


زخمی که نمی بینیم -

می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که آرام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته
خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد سکسی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده
خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادر ... ها، خواهر .. ها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند.
خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.
خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها.
می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود
خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید.
خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی
خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه.
خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی پسری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه اتدیگری است . خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم و از ماست که بر ماست
خشونت جواب و واکنشیست که من و تو و از ۱۷۰ سال پیش داریم و هنوز هم داریم. وقتی است که نشسته بودیم بر بام های تبریز در سال ۱۸۵۰ میلادی و تیر باران سید علی محمد باب را نگاه کردیم و هیچ نگفتیم.
وقتیست که دانستیم بها الله تعالیم تساوی حقوق زن و مرد را اعلام کرد و با چشم های آهوی نگاه کردیم و هیچ نگفتیم.
وقتیست که چهل سال زندان و تبعید او و پسرش عبدلبها را دیدیم و خواندیم و از هم و از خود نپرسیدیم چرا؟
وقتیست که شنیدیم که بها الله گفته است که تربیت و تعلیم دختران از پسران مهم تراست، مسخره کردیم یا بی محلی ولی نفهمیدیم که با اجرای این تعلیم بعد از یک نسل این دختران بهتر تربیت یافته مادران میشوند و فرزندانی بهتر تربیت میکنند که به نوبت خود خشونت را از محیط خانواده و جامعه محو خواهند کرد.....
وقتیست که اجازه دادیم دختران جوانی را در شیراز به جرم دادن کلاس درس اخلاق بهائی به کودکان اعدام کنند و هنوز هم سکوت کرده یم و وقتیست که تعالیم بها الله را بی تعصب مطالعه نمیکنیم تا ببینیم درمان همه خشونت های که در این پیام ردیف کردیم است یا نه !





خوش آمدید

نوای دلنشین