Saturday, July 28, 2012

ادیان بابی و بهائی دارای ظرفیت و ابعاد معنوی هستند

ادیان بابی و بهائی دارای ظرفیت و ابعاد معنوی هستند


در سایت های ضد بهائی معمولاً ادعا می شود که ادیان بابی و بهائی  ضد معنویت هستند. امّا از آنجا که کتب و آثار وحیانی بابی و بهائی حاکی از معنوی و آسمانی بودن این ادیان است نمی توان حقیقت آن را انکار نمود. این حقیقت چنان آشکار است که گاهی آنان که این ادیان را آسمانی هم نمی دانند، خواسته یا ناخواسته به آن اعتراف و اشاره می کنند. از جمله:
http://www.rasanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=129840  
 حجت‌الاسلام‌ و المسلمین پارسانیا ضمن بحثی از جمله اشاره کرده اند:
«جریان التقاطی در یک مقطعی با استفاده از گفتمان دینی سعی می کنند با دین سازی وارد عمل شوند، به طور مثال بهاییت و 
بابیت که دارای ظرفیت و ابعاد معنوی هستند را می آورند تا از شریعت عبور کنند.» /905/ پ202/ن



--------------------------------------------------------------------------------------------------------------


کد خبر :129840 زمان مخابره : ۱۳۹۱/۳/۱۱  - ۱۷ : ۳۷

حجت‌الاسلام‌والمسلمین پارسانیا:

تعامل اندیشه‌ها التقاط نیست، گزینشی عمل کردن التقاط است
خبرگزاری رسا ـ استاد حوزه و دانشگاه گفت: با توجه به آیه«افتؤمنون ببعض و تکفرون ببعض» به همین مسأله التقاط اشاره دارد که از میان احکام اسلام گزینش برخورد می کنند، البته صرف تعامل اندیشه‌ها التقاط نیست بلکه گزینشی عمل کردن التقاط است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام‌و‌المسلمین حمید پارسانیا، در نشست علمی«شهید مطهری و شناسایی جریان‌های التقاطی» صبح امروز با حضور علما، طلاب و فضلا در قم برگزار شد، با اشاره به مفهوم التقاط و تاریخچه التقاط گفت: التقاط از دهه پنجاه در ادبیات ما بکار برده شده است. در حوزه دینی التقاط در آمیختن مفاهیم دینی از منظر فلسفه ها و رویکردهایی که از جهان غرب آمده است. این مفهوم در جایی بکار می رود که در اندیشه اصالتی قائل است.
وی در ادامه افزود: با توجه به آیه«افتؤمنون ببعض و تکفرون ببعض» به همین مسأله التقاط اشاره دارد که از میان احکام اسلام گزینش برخورد می کنند، البته صرف تعامل اندیشه‌ها التقاط نیست بلکه گزینشی عمل کردن التقاط است.
حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین پارسانیا با بیان این‌که در جریان پیروزی تفکر سکولار در زمان رضا خان زمینه‌های اجتماعی التقاط شکل می گیرد، اظهار داشت: تشیع با زمینه بسیار طولانی و به صورت اعتقادی در جامعه ایران حضور داشت و اندیشه های مدرن که وارد شده بود باعث جذب عده ای از افراد شد، دو جریان عمده زمان رضا‌خان بود.
وی خاطر نشان کرد: در شرایطی که زمینه التقاط وجود دارد کسانی که عقبه دینی دارند و تحت تأثیر جریان های التقاطی هستند در مرحله اول دل کندن از مسایل دینی در آنها سخت است و در مقابل کسانی که باور به التقاط دارند و هیچ وابستگی دینی هم ندارند، می دانند که اگر بخواهند کاری از پیش ببرند باید مسایل التقاطی را در قالب دین پیش ببرند.
حجت الاسلام پارسا نیا دربخش دیگری از سخنان خود افزود: بعد از مواجهه ما با غرب هیچ گاه جریان التقاط قطع نشد دامنه التقاط در شرایطی که مذهب بروز و ظهور ندارد خیلی کوتاه است.
وی یادآور شد: همان‌طور که جلال آل احمد گفته بود ما به‌واسطه خواندن کتاب های کسروی تمرین بی‌دینی می‌کردیم ولی آنچه که قدرت جذب داشت جریان توده ای بود. شهید مطهری در دهه چهل همگام با امام خمینی(ره) تمام توان خود را برای معرفی مذهب برای حضور در میدان است و هیچ گاه از جریان التقاط در آن دهه سخن نگفت و فقط با مارکسیست صحبت می کرد اما در دهه پنجاه علناً مبارزات خود علیه التقاط را شروع کرد.
حجت الاسلام‌والمسلمین پارسا‌نیا تأکید کرد:در دوران معاصر آنچه که بین شیعه و اهل سنت وجود دارد التقاط نیست بلکه یک بحث منطقی دینی است که در همه اعصار وجود داشته است و در این رابطه کتاب های زیادی هم نوشته شده است اما جریان های التقاطی اگر حرفی از دین هم می زنند دین سکولار را اصل می دانند.
وی در پایان گفت: جریان التقاطی در یک مقطعی با استفاده از گفتمان دینی سعی می کنند با دین سازی وارد عمل شوند، به طور مثال بهاییت و بابیت که دارای ظرفیت و ابعاد معنوی هستند را می آورند تا از شریعت عبور کنند.به طور کلی شهید مطهری بخشی از ظرفیت مذهبی است که توانست در این زمینه فعال شود./905/ پ202/ن
/ پایان خبر /



زخمی که نمی بینیم


زخمی که نمی بینیم -

می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که آرام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته
خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد سکسی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده
خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادر ... ها، خواهر .. ها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند.
خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.
خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها.
می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود
خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید.
خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی
خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه.
خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی پسری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه اتدیگری است . خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم و از ماست که بر ماست
خشونت جواب و واکنشیست که من و تو و از ۱۷۰ سال پیش داریم و هنوز هم داریم. وقتی است که نشسته بودیم بر بام های تبریز در سال ۱۸۵۰ میلادی و تیر باران سید علی محمد باب را نگاه کردیم و هیچ نگفتیم.
وقتیست که دانستیم بها الله تعالیم تساوی حقوق زن و مرد را اعلام کرد و با چشم های آهوی نگاه کردیم و هیچ نگفتیم.
وقتیست که چهل سال زندان و تبعید او و پسرش عبدلبها را دیدیم و خواندیم و از هم و از خود نپرسیدیم چرا؟
وقتیست که شنیدیم که بها الله گفته است که تربیت و تعلیم دختران از پسران مهم تراست، مسخره کردیم یا بی محلی ولی نفهمیدیم که با اجرای این تعلیم بعد از یک نسل این دختران بهتر تربیت یافته مادران میشوند و فرزندانی بهتر تربیت میکنند که به نوبت خود خشونت را از محیط خانواده و جامعه محو خواهند کرد.....
وقتیست که اجازه دادیم دختران جوانی را در شیراز به جرم دادن کلاس درس اخلاق بهائی به کودکان اعدام کنند و هنوز هم سکوت کرده یم و وقتیست که تعالیم بها الله را بی تعصب مطالعه نمیکنیم تا ببینیم درمان همه خشونت های که در این پیام ردیف کردیم است یا نه !





Wednesday, July 25, 2012

وصف حال بهائیان در روزگار ما



وصف حال بهائیان در روزگار ما -

  لوا متحده

سه شنبه ، ۲۷ تیر ۱۳۹۱


 حکومت اسلامی ایران از همان آغاز همواره درصدد آن بوده است که با اعمال فشار و آزارهای متناوب به شهروندان بهایی ایران، آنها را مجبور به ترک وطن یا ترک عقیده کند.
باید اذعان کرد وجود بهاییان و مقاومت آنها در برابر فشارهای حکومت برای ترک عقیده از همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، یکی از معضلات بزرگ نظام حاکم بر ایران بوده است؛ نظامی که با امکانات و قدرت فراوان تمام سعی و تلاشش معطوف به یکسان‌سازی همه ایرانیان در تمام شئون زندگی است. به آتش کشیده شدن ده‌ها منزل مسکونی شهروندان بهایی در شیراز توسط قشریون مذهبی در همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب، خبر از دورانی سخت و پرتنش را به بهاییان ساکن ایران می‌داد و متعاقب آن در اوایل اسفند ۵۷ تعداد دیگری از منازل شهروندان بهایی در مشهد مورد غارت افرادی مسلح تحت پوشش کمیته‌های انقلاب قرار گرفت.
اخراج بهاییان از ارتش قدم بعدی بود و این در حالی بود که در آن روزها، دادگاه‌های انقلاب در هر شهری ارتشی‌ها را از سرباز عادی گرفته تا بالاترین درجات به بهانه شرکت در تیراندازی (اتهام فقط شرکت بود نه حتی شلیک یک گلوله) به راهپیمایی‌های مردم در جریان انقلاب، بازداشت، محاکمه و محکوم می‌کردند ولی هیچ فرد ارتشی بهایی به بهانه فوق دستگیر و محاکمه نشد. پس از آن نوبت به اخراج بهاییان از وزارت فرهنگ یا آموزش و پرورش رسید و کم‌کم اینها مقدمه‌ای شد برای اخراج بهاییان از کلیه مشاغل دولتی و نیمه دولتی و حتی در بسیاری موارد از شرکت‌ها و کارخانه‌های خصوصی هم به دلیل باور مذهبی اخراج شدند. 
با انقلاب فرهنگی اخراج دانشجویان بهایی از دانشگاه‌ها آغاز شد که این اخراج‌ها و عدم جواز شرکت جوانان بهایی در کنکور سراسری تا این زمان همچنان ادامه یافته است. در بسیاری از شهرهای ایران، اعضای شوراهای اداره‌کننده امور دینی بهاییان موسوم به محافل محلی، بازداشت و بسیاری از ایشان اعدام یا به حبس محکوم شدند. اعضای شورای ملی مدیریتی جامعه بهایی ایران موسوم به محفل ملی توسط اشخاصی ناشناس ربوده شدند و هیچ ارگان قضایی و انتظامی حاضر به پذیرش این عمل نشد و دیگر هیچگاه خبر یا اثری از این ربوده‌شدگان به دست نیامد.

اوایل دهه ۶۰ اوج دستگیری و اعدام بهاییان در ایران بود. هزاران نفر از شهروندان بهایی در شهرهای مختلف ایران به اتهام پیروی از دیانت بهایی بازداشت و بسیاری به حبس افتادند. در طی این دوران حداقل ۲۰۰شهروند بهایی اعدام شدند. واقعیت این است که فشارها و تنش‌ها در طی سه دهه اخیر همواره وجود داشته است؛ هر چند در مقاطعی آتش آن فروکش کرده ولی هیچگاه قطع نشده است و طی چهارساله اخیر بار دیگر رو به افزایش نهاده و شکل جدیدی به خود گرفته است.
با انقلاب فرهنگی اخراج دانشجویان بهایی از دانشگاه‌ها آغاز شد که این اخراج‌ها و عدم جواز شرکت جوانان بهایی در کنکور سراسری تا این زمان همچنان ادامه یافته است. در بسیاری از شهرهای ایران، اعضای شوراهای اداره‌کننده امور دینی بهاییان موسوم به محافل محلی، بازداشت و بسیاری از ایشان اعدام یا به حبس محکوم شدند.
آنچه در این رهگذر جالب توجه است تناقض ادعا و عمل مسئولان حکومت ایران در قبال شهروندان بهایی است. ایشان در خارج از مرزهای ایران همواره هر نوع آزار و اذیتی را بر بهاییان منکر می‌شوند و ادعا می‌کنند بهاییان هم مانند سایر ایرانیان از حقوق یکسان شهروندی برخوردارند و از طرف دیگر در داخل مرزهای ایران، مشاغل بهاییان را تعطیل، ایشان را از تحصیلات عالیه محروم و بسیاری را به اتهام ابراز عقیده، حبس می‌کنند.
با توجه به مطلب فوق به نظر می‌رسد اقدامات ایذائی حکومت ایران نسبت به شهروندان بهایی وارد فاز جدیدی شده و شکل‌های جدیدی به خود گرفته است. درواقع برخورد با بهاییان شبیه برخوردهایی شده است که در اوایل پیروزی انقلاب با ایشان می‌شده. تنها تفاوت مشهود این است که در اوایل تاسیس حکومت اسلامی بسیاری از آزارها و فشارها بدون برنامه‌ریزی مشخص و آینده‌نگری توسط نیروهای خودسر و با تحریک فلان روحانی انجام می‌گرفت، ولی حال عین همان برخوردها با برنامه‌ریزی کاملاً مشخص و تحت نظارت و حمایت حکومت و قانون صورت می‌گیرد. به طور مثال در ابتدا به دلیل حضور بهاییان در مشاغل دولتی از شغل دولتی اخراج شدند ولی طی چهارساله اخیر به دلیل عدم حضور بهاییان در مشاغل دولتی از کسب و کار خصوصی آنها نیز به بهانه‌های مختلف جلوگیری می‌شود.
حکومت ایران ابتدا در اواخر سال ۱۳۸۶ یکی از مدیران جامعه بهایی ایران را پس از احضار، بازداشت و سپس حدود دوماه بعد شش عضو دیگر هیئت اداره‌کننده جامعه بهایی ایران را دستگیر و ایشان را به 20 سال حبس تعزیری محکوم کرد. از طرف دیگر در همان ایام دادستان کل کشور طی بیانیه‌ای تشکیلات مذهبی بهاییان را در ایران، تعطیل و غیر قانونی اعلام کرد، نظام حاکم بر ایران به‌زعم خود با اجرای این دو حرکت موازی قصد از هم پاشیدن نظم حاکم بر جامعه بهایی ایران و در نهایت نابودی آن را داشت؛ نقشه‌ای که خیلی زود نقش برآب شد و شکست خورد. پس حاکمیت این بار تصمیم گرفت به طور همزمان از کانال‌های مختلف شروع به اعمال حداکثر فشار بر شهروندان بهایی کند. شاید این بار بتواند در به ستوه آوردن بهاییان و اجبار ایشان به ترک دین یا وطن موفق شود:
فشارهای اقتصادی
براساس دستور اداره‌های وزارت اطلاعات به اداره‌های اماکن در شهرهای مختلف ایران، شهروندان بهایی باید تحت فشار اقتصادی قرار بگیرند.
طبق این دستور بسیاری از جوازهای کسب شهروندان بهایی، لغو یا تمدید نشدند. مغازه‌ها و کارخانه‌های تولیدی متعلق به شهروندان بهایی تعطیل و پلمپ شدند و همه این موارد بی اعلام هیچ دلیل مشخصی صورت گرفته است. در بعضی موارد که اداره اماکن با پافشاری صاحبان مشاغل مواجه شده به این پاسخ بسنده کرده است که «دستور از بالاست و کاری نمی‌توان کرد». نمونه‌های اینگونه فشارهای اقتصادی را می‌توان در شهرهای سمنان، ساری، بیرجند، کرمان، رفسنجان و قائم‌شهر مشاهده کرد.
مبارزه فرهنگی
 حکومت ایران مبارزه فرهنگی با بهاییان را بیش از گذشته مد نظر گرفته است. سایت‌ها و رسانه‌های حکومتی از قبیل کیهان، فارس، رجانیوز، شیعه آن‌لاین و ... در خبرهای هر روزه خود تهمت‌زنی به بهاییان را افزایش داده‌اند؛ تهمت‌هایی که در حد تهمت باقی ماندند و در هیچ دادگاهی بررسی نشد؛ از آن جمله می‌توان به ازدواج با محارم، جاسوسی برای اسرائیل و از همه جالب‌تر نصب دوربین‌های مخفی در درب‌های الکترونیکی آچیلان در برای جاسوسی اشاره کرد.
چاپ کتاب‌های مختلف در تائید تهمت‌های فوق و ایجاد غرفه‌های کتاب و سی‌دی تحت عنوان «شناخت جریان بهائیت» یا برگزاری سمینارها و کلاس‌های دوره‌ای برای مقابله با بهاییان در شهرهای مختلف ایران از جمله فعالیت‌های بخش فرهنگی مبارزه با بهاییان در حاکمیت است.
چاپ کتاب‌های مختلف در تائید تهمت‌های فوق و ایجاد غرفه‌های کتاب و سی‌دی تحت عنوان «شناخت جریان بهائیت» یا برگزاری سمینارها و کلاس‌های دوره‌ای برای مقابله با بهاییان در شهرهای مختلف ایران از جمله فعالیت‌های بخش فرهنگی مبارزه با بهاییان در حاکمیت است. در این سه چهار ساله اخیر احتمالاً با افزایش بودجه اقدام فرهنگی علیه بهاییان به تلویزیون هم راه یافته است. سریال بی‌مایه‌ای به نام «سال‌های مشروطه» ساخته شد که در آن آشکارا به بنیانگذاران دین بهایی توهین شد (عملی که اگر در مورد دین اسلام صورت می‌گرفت متعاقب آن موجب خشم مسلمانان، ارتداد و واجب‌القتل شمردن کارگردان و تظاهرات و حتی ترورهایی هم می‌شد). از طرف دیگر کارشناس تاریخ‌ دستگاه حکومتی هم در برنامه‌های تلویزیونی شروع به دادن اطلاعات نادرست در مورد آئین بهایی کرد؛ عملی که هر از چندگاه به دستور کارفرما در مورد گروهی دگراندیش انجام می‌دهد. در ضمن باید یادآوری کرد همه این اقدامات در حالی صورت می‌گیرد که جامعه بهایی ایران در هیچ رسانه و سایتی اجازه پاسخگویی و حتی اظهار نظر ندارد. سایت‌های فارسی‌زبان بهایی نیز در طی چهارسال اخیر چندین دفعه توسط سانسورچیان و ارتش به اصطلاح سایبری هک و فیلتر شده‌اند.
مبارزه فرهنگی علیه بهاییان منحصر به اقدامات فوق نمی‌شود. در خرداد ماه ۱۳۹۰ طی یک یورش از پیش برنامهریزی شده به دانشگاه مجازی (اینترنتی) بهاییان ایران تعداد زیادی از اساتید بهایی بازداشت و منازل تعداد بیشماری از شهروندان بهایی مرتبط با این دانشگاه اینترنتی تفتیش و کلیه وسایل، کتاب‌ها، جزوات درسی و حتی محل‌هایی را که کلاس‌های خصوصی جوانان بهایی تشکیل می‌شد، ضبط و مصادره کردند. خاطرنشان می‌شود دانشگاه مجازی بهاییان ایران موسوم به موسسه علمی آزاد چندین سال قبل توسط شهروندان بهایی جهت کمک‌رسانی تحصیلی به فرزندانشان که در ایران از تحصیلات عالیه محروم شده‌اند به شکل تدریس اینترنتی ایجاد شد که در خاتمه تحصیل به هیچکدام از فارغ‌التحصیلان مدرکی داده نمی‌شود.
سخن فوق تکمیل نمی‌شود مگر آنکه به اخراج تعداد اندک شمار دانشجویان بهایی راه یافته (یا بهتر بگوییم از زیر دست حاکمیت در رفته) به دانشگاه‌های دولتی و خصوصی در طی چهارساله اخیر اشاره داشته باشیم. همچنین خبرگزاری‌ها خبرهایی مبنی بر اخراج دانش‌آموزان بهایی از بعضی مدارس شهرهایی مانند اصفهان، ساری، کرمان و تهران منتشر کرده‌اند.
بازداشت
 دستگیری و بازداشت شهروندان بهایی هم در طی چهارسال اخیر شکل جدیدی به خود گرفته است به دلیل تعطیل بودن تشکیلات مذهبی بهایی دیگر نمی‌توان فردی را به اتهام عضویت در تشکیلات بهایی بازداشت کرد؛ اتهامی که اساس بازداشت‌های بهاییان تا آن زمان بود.
دستگیری و بازداشت شهروندان بهایی هم در طی چهارسال اخیر شکل جدیدی به خود گرفته است. به دلیل تعطیل بودن تشکیلات مذهبی بهایی دیگر نمی‌توان فردی را به اتهام عضویت در تشکیلات بهایی بازداشت کرد؛ اتهامی که اساس بازداشت‌های بهاییان تا آن زمان بود.
 از این زمان بازداشت شهروندان بهایی در دو بخش مجزا صورت می‌گیرد: گروهی از بهاییان به اتهام «تبلیغ علیه نظام تحت تبلیغ بهاییت» بازداشت می‌شوند. در همه این بازداشت‌ها ابتدا اداره اطلاعات، خود شاکی خصوصی می‌شود ولی پس از مدتی یکی از آشنایان مسلمان فرد بازداشت شده تحت فشار و تهدید اداره مزبور، خود را شاکی خصوصی معرفی و در جلسه دادگاه اعتراف می‌کند که بهایی بازداشت شده سعی در تبلیغ وی داشته است. در اینگونه موارد تاکنون هیچ سند رسمی و معتبری دال بر اثبات ادعای شاکی ارائه نشده است و قاضی پرونده فقط به استناد اظهارات شفاهی شاکی که قبلاً توسط اداره اطلاعات اخذ شده رای بر محکومیت فرد بهایی می‌دهد.
 علی بخش بذرافکن، شهروند بهایی ساکن یاسوج که به تازگی محکومیت دو سال و نیمه خود را گذرانده و راهی تبعیدگاه شده است، همچنین رزیتا واثقی و ناهید قدیری که در حال گذراندن محکومیت پنج ساله در زندان مشهد هستند ازجمله شهروندان بهایی هستند که به طریق فوق به زندان افتاده‌اند.
گروه دوم از شهروندان بهایی که طی سه چهار سال اخیر بازداشت شده‌اند بهاییانی هستند که در زمینه‌های اجتماعی و مدنی در حال فعالیت بوده‌اند. فعالیت‌های این بهاییان به این دلیل که جلوه بیرونی داشته و حکومت ایران به دلیل شکل مدیریتی که دارد همواره تمایل دارد جزئی‌ترین اقدامات و حرکت‌های اتباعش را تحت کنترل و نظارت داشته باشد و ایشان فقط آنچه را که او می‌خواهد، به همان شکل که دستور می‌دهد انجام دهند. مطمئناً فعالیت اجتماعی- هر چند سودمند- تعداد اندک شهروند بهایی (که شهروند درجه دو هم محسوب نمی‌شوند) موجب پریشانی ایشان خواهد شد. در چنین وضعیتی نمایش در مضرات سیگار چند نوجوان بهایی در پارکی در اصفهان موجب دستگیری ایشان می‌شود و همین نگرانی حاکمیت است که شهروندان بهایی را با اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی یا تشکیل گروه غیر قانونی مواجه کرده و موجب شده است تعدادی از ایشان به حبس‌های تعزیری یا تعلیقی محکوم شوند.
ثمین احسانی که به تازگی به اتهام کمک و سوادآموزی به کودکان افغان به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده و ایقان شهیدی که جهت احقاق حق تحصیل جوانان بهایی تلاش می‌کرد و هم اکنون درحال گذراندن محکومیت پنج ساله در زندان رجایی شهر است، نمونه‌هایی از این دست هستند.
ارتباط بهاییان با جنبش سبز
 از جمله مباحث و پرسش‌های مطروحه در طی نشست‌های انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ مسئله اقلیت‌های قومی و مذهبی علی‌الخصوص بهاییان بود. پس از انتخابات و دستگیری‌های گسترده مردم، بازداشت شدگان که از طیف‌های مختلف سیاسی و عقیدتی بودند در زندان با بهاییان زندانی آشنا شدند که همین امر موجب تحولی شگرف در نگرش ایشان نسبت به آیین بهایی و پیروانش شد.
حاکمیت ایران که همواره با تبلیغ گسترده سعی کرده بود بهاییان را ضد اسلام و ایران معرفی کند تا از این سبیل ایشان را از سایر هموطنانشان دور نگهدارد به ناگاه دریافت بهاییان هم در کنار سایر گروه‌ها و اقشار مردم قرار گرفته‌اند و همگی از دانشجو، روزنامه‌نگار، زنان گرفته تا کرد، بلوچ، مسیحی و بهایی در کنار هم برای به دست آوردن حقوق پایمال شده‌شان تلاش می‌کنند.
 مقالات و مصاحبه‌های ایشان در حمایت از حقوق شهروندان بهایی موجبات نگرانی حکومت ایران را فراهم آورد. حاکمیت ایران که طی سال‌ها تلاش کرده بود به کمک همه ابزارهای فرهنگی و اجتماعی، آئین بهایی را فرقه‌ای منحرف، ضد دین و باور مردم و ساخته و پرداخته دول خارجی و جاسوس اسرائیل معرفی کند ناگهان متوجه شد همه اقدامات چندین ساله‌اش به یک‌باره نقش برآب شده است؛ چه بهاییان تا آن زمان شهروند درجه دو هم محسوب نمی‌شدند و در نظرگاه ایرانی تابویی محسوب می‌شدند که در هیچکس علاقه یا جرئت اظهار نظر درباره  ایشان نبود و ناگهان مورد توجه، حمایت و شناسایی بسیاری از ایرانیان حتی شخصیت‌های مذهبی قرار گرفتند.
 حاکمیت ایران که همواره با تبلیغ گسترده سعی کرده بود بهاییان را ضد اسلام و ایران معرفی کند تا از این سبیل ایشان را از سایر هموطنانشان دور نگهدارد، به ناگاه دریافت بهاییان هم در کنار سایر گروه‌ها و اقشار مردم قرار گرفته‌اند و همگی از دانشجو، روزنامه‌نگار و زنان گرفته تا کرد، بلوچ، مسیحی و بهایی در کنار هم برای به دست آوردن حقوق پایمال شده‌شان تلاش می‌کنند.
در اینجا حکومت اسلامی بار دیگر تصمیم می‌گیرد آب رفته را به جوی بازگرداند و با ترفند جدیدی جایگاه بهاییان را در بین مردم مخدوش کند و برای رسیدن به این مقصود بار دیگر بساط تهمت زنی را می‌گستراند. هر چند این دفعه بساط‌شان رونق نمی‌گیرد. رسانه‌های وابسته به حاکمیت شروع به چاپ مطالب و عکس‌هایی با این مضمون کردند که پایه‌گذاری جنبش سبز دادخواهی مردم ایران و همچنین خط مشی دادن به این حرکت مردمی توسط بهاییان صورت گرفته است. آنها سعی کردند نه تنها حرکت جنبش مزبور را منحرف کنند بلکه با این روش جامعه بهایی ایران را به زعم خود از کنار ایرانیان به عقب برانند. جالب آنکه برای اثبات ادعای بی پایه‌شان چند فرد بهایی را هم در ارتباط با جنبش سبز، دستگیر و حتی یکی از ایشان را وادار به اعترافات دروغین هم می‌کنند که پس از مدتی همه این بازداشت‌شدگان به دلیل عدم وجود مدرک جهت اثبات ادعای فوق، تبرئه یا با حکم تعلیق آزاد می‌شوند، اما دیگر مردم ایران هوشیارتر از آن شده‌اند که فریب این حیله رسانه‌ای را بخورند و شهروندان بهایی را هم گروهی مانند سایر گروه‌های داخل جامعه ایران محسوب می‌کنند که به دنبال حقوق نادیده گرفته شده‌شان توسط حاکمیت فعلی ایران هستند. با این تفاوت که حکومت اسلامی ایران از همان بدو تاسیس بنای سرکوب و دشمنی با بهاییان را گذاشت؛ یعنی دقیقاً همان کاری را که به مرور و طی سه دهه با سایر دگراندیشان از چپ کمونیست تا اصطلاح‌طلبان حکومتی انجام داد، از همان روز آغازین پیروزی انقلاب در مورد بهاییان اعمال کرد.
تحت فشارقراردادن روستاییان بهایی
در تابستان ۱۳۸۹ پنجاه خانه مسکونی متعلق به روستاییان بهایی روستای ایول (از توابع ساری - مازندران) توسط گروهی ناشناس که از خارج روستا وارد آنجا شده بودند به همراهی تعدادی از ساکنان محل، تخریب و به آتش کشیده شدند.
 این عملیات خرابکارانه با حمایت کامل نیروی انتظامی (پاسگاه محل) و مراجع قضایی صورت گرفت. حدود یکسال پیش هم خبرهای مشابهی از روستای دیگری به نام روستای کتا (از توابع یاسوج، کهکیلویه و بویراحمد) انتشار یافت که طبق آن نیروهای انتظامی و امنیتی به منازل بهاییان اهل روستای مذکور هجوم بردند و مردان بهایی خانواده‌ها را بازداشت و به زندان‌های یاسوج و شیراز منتقل کردند.
این اقدام در حالی صورت گرفت که فصل برداشت محصول این کشاورزان بود و بی حضور مردان، زنان روستایی به تنهایی قادر به انجام این کار نبودند؛ بخصوص آنکه امنیت جانی هم نداشتند؛ چرا که هر شب گروهی در مقابل منازل آنها اجتماع می‌کردند و به فحاشی و سنگ‌اندازی مشغول می‌شدند. پس از مدتی این بازداشت‌ها محدود به مردان بهایی نشدند و دامنه آن زنان بهایی روستا را هم دربرگرفت. یکی از زنان بهایی که دستگیر شد «پروانه بهامین» نام داشت. وی به همراه چند شهروند بهایی دیگر از شهرهای یاسوج، شیراز و اصفهان با سروصدای رسانه‌ای که شبکه ترویج فساد بهاییان کشف شد به زندان اوین منتقل می‌شود، ولی همه بازداشت‌شدگان پس از مدتی بدون آنکه اتهام‌شان ثابت شود تبرئه و آزاد می‌شوند. جالب اینجاست که آن مرجع یا رسانه‌هایی که تهمت دروغ به ایشان زدند و در فضای مجازی منتشر کردند به دلیل تهمت دروغ و هتک حرمت هیچگاه مورد مواخذه و تعقیب قانونی قرار نمی‌گیرند.
نظام کنونی حاکم بر ایران از همان ابتدای روی کارآمدن همیشه سعی داشته به مردم بقبولاند که بهاییان همه طاغوتی، کارخانه‌دار و ثروتمند هستند و به زیردستان و فقرا اجحاف روا می‌دارند و از طرف دیگر همه بهاییان جاسوس آمریکا، انگلیس و اسرائیل هستند. حال با چنین ادعایی چگونه می‌توان وجود یک بهایی روستانشین را که در روستایی دورافتاده ساکن و تنها ممر درآمدش محصول حاصله از زمین کوچک کشاورزی‌اش است توجیه کرد.
فشارها بر بهاییان این روستا همچنان ادامه دارد. طبق خبرهای منتشره چهار فرد بهایی به نام‌های امان‌الله داوردان، صدرالله راستی، پرویز راستین و اردشیر راسته از دوم خردادماه سال جاری به حکم دادگاه انقلاب یاسوج برای گذراندن محکومیت شش ماهه راهی زندان شده‌اند.
دراوایل تیرماه بار دیگر ماموران انتظامی به زمین‌های کشاورزی بهاییان این روستا رفته و حکم مصادره زمین‌ها را به ایشان اعلام کرده و از روستاییان صاحب تراکتور تعهد می‌گیرند که دیگر زمین‌های بهاییان را شخم نزنند، اما آنچه باید در هر دو مورد روستای کتا و ایول مورد توجه قرار داد این است که بهاییان در هر دو محل تحت فشار قرار گرفته‌اند تا یا روستای مزبور یعنی محل سکونت‌شان را ترک کنند یا با انکار عقیده به اسلام بگروند. در واقع این را می‌توان مقیاس کوچکی از نقشه حکومت ایران برای شهروندان بهایی به شمار آورد که طی آن حاکمیت با اعمال فشاردرصدد است تا بهاییان را ناچار به ترک وطن یا ترک مذهب کنند.
روستاییان در ایران همواره از آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه محسوب شده‌اند و حاکمان این سرزمین هم که به خوبی بدین امر واقف هستند از این موقعیت در طی تاریخ بیشترین بهره‌برداری لازم را به عمل آورده‌اند. ایشان می‌دانند اعمال فشار بر روستانشینان بهایی نه تنها کمترین هزینه را برای ایشان دربردارد بلکه خیلی سریع خواهد توانست حاکمیت را به آنچه مقصودش هست نائل کند. از طرفی عدم آگاهی و دسترسی روستاییان بهایی به منابع خبررسانی و فعالان حقوق بشر و از طرف دیگر تحریک احساسات مذهبی و شوراندن اهالی مسلمان روستا علیه بهاییان حتی به وسیله یک پیش‌نماز ساده مسجد از جمله امتیازاتی هستند که حاکمیت ایران از آنها آگاهی داشته است و به خوبی برای نیل به مقصودش از آنها بهره می‌گیرد. بخصوص آنکه دو بازوی «قدرت» (نیروی انتظامی و امنیتی محل) و  «قانون» (قاضی و دادگاه) را هم دراختیار دارد و مطمئناً در چنین شرایطی یک روستایی ساده در ایران که هیچگاه در خود توان مقابله با قدرت و قانون را نمی‌بیند به جهت آنکه به دردسر نیفتد و اندک رزق یومیه خانواده‌اش قطع نشود از ترس یا اجبار با حاکمیت علیه همسایگان بهایی خود همراه می‌شود. هر چند ممکن است در مغز و قلبش چیز دیگری باشد.
چرا حاکمیت ایران فشار و اذیت بر روستاییان بهایی را در دستور کار خود قرار داده است؟ پیش از اینکه به این پرسش پاسخ داده شود باید اذعان کرد که این جریان دامنه‌دارتر از آن است که تاکنون گزارش شده است. همان مشکلاتی که پیش از این گفته شد موید این است که احتمالاً در روستاهای دیگری هم بهاییان مورد جفا قرار گرفته‌اند ولی خبر آنها تاکنون جایی درز پیدا نکرده است. هر چند در این راستا می‌توان به بازداشت محمد حسین نخعی (پیرمرد 85 ساله بهایی) ساکن روستای خوسف بیرجند  و ممانعت از کشت و زرع و تخریب منابع آبرسانی بهاییان در اطراف مهدی شهر (سنگسر) اشاره کرد.
به پرسش فوق برمی‌گردیم و این سئوال که حاکمیت ایران از آزار و اذیت روستاییان بهایی چه هدفی را دنبال می کند؟ پاسخ این را باید در دو نکته اساسی جست‌وجو کرد: اول آنکه نباید فراموش کرد که نظام کنونی حاکم بر ایران از همان ابتدای روی کارآمدن همیشه سعی داشته به مردم بقبولاند که بهاییان همه طاغوتی، کارخانه‌دار و ثروتمند هستند و به زیردستان و فقرا اجحاف روا می‌دارند و از طرف دیگر همه بهاییان جاسوس آمریکا، انگلیس و اسرائیل هستند. حال با چنین ادعایی چگونه می‌توان وجود یک بهایی روستانشین را که در روستایی دورافتاده ساکن و تنها ممر درآمدش محصول حاصله از زمین کوچک کشاورزی‌اش است توجیه کرد. پس برای آنکه دروغین بودن ادعای فوق آشکارنشود بهترین راه این است که با اعمال فشار و آزار بر این کشاورز یا روستایی بهایی، وی را مجبور به ترک عقیده و اسلام آوردن یا وادار به ترک روستا و سکنی گزیدن در شهر بکند.
دوم آنکه کنترل شدید و نظارت کامل بر همه شهروندان خصیصه‌ای است که با سرشت نظام حاکم بر ایران عجین است (حکومت جمهوری اسلامی خود را چوپان و مردم ایران را گله‌اش فرض می‌کند و این چوپان است که مشخص می‌کند گله چه بخورد و به کجا هدایت شود و چون صاحب گله است می‌تواند هر وقت اراده کند یکی از آنها را هم بکشد). پراکندگی شهروندان بهایی موجب عدم کنترل و نظارت ایشان توسط حکومت می‌شود لذا با متمرکز کردن کلیه بهاییان در شهرها راحت‌تر می توان این جامعه را به طور کامل تحت کنترل و به فعالیت‌هایشان نظارت کامل داشت. پس دیگر بهایی روستانشین در این سیستم جایی ندارد و بی معنا خواهد بود.
در ضمن نباید فراموش کنیم دولت کنونی ایران با ژست پوپولیستی همواره خود را مدافع اقشار آسیب‌پذیر و کم رفاه جامعه معرفی می‌کند. پس چون روستاییان بهایی در این بخش قرار می‌گیرند و بهاییان هم از نظر نظام اسلامی قابل دفاع نیستند. بهترین روش آن است که بهاییان را مجبور به ترک روستاها یا مذهب‌شان کنند (همیشه پاک کردن صورت مسئله از حل آن ساده‌تر است).
تخریب گورستان‌های بهاییان
طی سه چهار سال اخیر در اکثر شهرهای ایران شاهد آن هستیم که گورستان‌های بهایی مورد حمله و تخریب عناصری به ظاهر ناشناس ولی تحت حمایت نیروی انتظامی و امنیتی قرار گرفته است؛ سنگ قبرها شکسته شده و تجهیزات حمام و بهداشت دزدیده یا تخریب شده است.
به دستور شهرداری یا نیروی انتظامی بسیاری از گورستان‌های بهاییان به نقاط دورافتاده و صعب‌العبور منتقل شده‌اند. حتی در چند مورد خبرگزاری‌ها از شهرهای مشهد و تبریز گزارش داده‌اند اجساد متوفی بهایی بدون اطلاع خانواده‌ها و تشریفات مذهبی توسط ماموران دفن شده‌اند.
اعدام و متواری کردن اندیشمندان جامعه بهایی ایران مانند دکتر علیمراد داودی، دکتر کامبیز صادق‌زاده و کمال‌الدین بخت‌آور، ممانعت از چاپ و نشر کتاب‌های بهایی در کنار ضبط و جمع‌آوری کلیه کتاب‌های بهایی باقیمانده از پیش از انقلاب در منازل شهروندان بهایی و نابود کردن گورستان‌های بهایی به عنوان تنها نشان ازآنچه رفته است بر بهاییان ایران همه راه‌هایی هستند که حکومت کنونی ایران به زعم خود برای بی اصل و ریشه نشان دادن جامعه بهایی ایران به کار برده است.
اینکه مردگان در فرهنگ تشیع از چه اهمیتی برخوردار هستند و احترام به آنها تا چه اندازه واجب است موضوع بحث ما نیست چراکه حاکمیت در ایران هر کجا لازم بداند سنگ اسلام را به سینه می‌زند و هر کجا دستورات اسلام مانع رسیدن به اهداف‌شان شود پسوند اسلامی حکومت را فراموش می‌کنند و تخطی از آن را برای رسیدن به مقصودشان واجب می‌دانند.
شاید در ابتدا اینگونه فرض شود که رفتار حکومت ایران در قبال مردگان بهایی در راستای همان اعمال فشارهای سه دهه گذشته بر جامعه بهاییان ایران است. با توجه به اینکه هر فرد بهایی متوفی دارد و مردگان هر فرد قابل احترام‌ترین اشخاص نزد آنها هستند پس با تحقیر آنها می‌توان نهایت فشار روحی را بر شهروندان بهایی که همگی درگذشتگانی دارند وارد آورد. ولی با نگاه ژرف‌تر به این مقوله به نکته مهم‌تری پی می‌بریم که به نظر قصد اصلی صاحبان حکومت از این اینگونه رفتار باشد:
درگذشتگان هر فرد را می‌توان گذشته و ریشه هر انسانی دانست و گورستان‌ها (محل دفن درگذشتگان) آینه‌هایی هستند که تاریخ و سرگذشت انسان‌ها را بازنمایی می‌کنند. وقتی یک فرد بهایی به قبرستان بهاییان می‌رود به یادش می‌آید که در آن خاک پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ و یا یکی از نزدیکانش آرمیده‌ است که با وجود همه ناملایمات و ظلم‌های وارده هیچگاه ترک وطن یا ترک مذهب نکرد و ثابت و استوار برعقیده ماند تا اینکه از این دنیا رخت بربست. اینجا محلی است که انرژی جدیدی به جان فرد بهایی دمیده می‌شود که منجر به مقاومت بیشتر وی در برابر آزارها و فشارهای وارده حکومت اسلامی می‌شود. پس این منبع انرژی یکی از پردردسرترین موانع رسیدن حاکمیت ایران به هدف‌شان در پیوند با بهاییان است. به همین دلیل نوک تیز حملات حاکمیت همواره در طی سه دهه اخیر علی الخصوص چندسال گذشته، قبرستان‌های بهایی بوده است.
در ضمن نباید این نکته را نیز از یاد برد که حاکمیت ایران همواره سعی کرده با تبلیغات گسترده رسانه‌ای، بهاییان را افرادی بی‌اصل و ریشه معرفی کند و برای اثبات این ادعا در زمان‌های مختلف به حربه‌های مختلف دست زده است. اعدام و متواری کردن اندیشمندان جامعه بهایی ایران مانند دکتر علیمراد داودی، دکتر کامبیز صادق‌زاده و کمال‌الدین بخت‌آور، ممانعت از چاپ و نشر کتاب‌های بهایی در کنار ضبط و جمع‌آوری کلیه کتاب‌های بهایی باقیمانده از پیش از انقلاب در منازل شهروندان بهایی و نابود کردن گورستان‌های بهایی به عنوان تنها نشان ازآنچه رفته است بر بهاییان ایران همه راه‌هایی هستند که حکومت کنونی ایران به زعم خود برای بی اصل و ریشه نشان دادن جامعه بهایی ایران به کار برده است ولی آنچه در عمل دیده شده بیش از آنچه موجب سستی بهاییان شود منجر به ایجاد وحدت و مقاومت ایشان در برابر مظالم وارده شده است.
در خاتمه باید خاطرنشان ساخت نوشتار فوق به هیچ وجه قصد تبلیغ مرام یا مذهب خاصی را ندارد و فقط جهت نشان دادن شمایی از حقوق پایمال شده و چگونگی زندگی حداقل ۳۰۰ هزار نفر از هموطنان بهایی در طی سه دهه اخیر علی‌الخصوص چند ساله اخیر به نگارش درآمده است تا شاید با مرور سرگذشت این گروه دگراندیش دینی، تلنگری بر روح و وجدان همه ما زده شود که یادمان نرود همسایه‌ای هم داریم که باید حقوقی برابر با ما داشته باشد.



Thursday, July 19, 2012

عفّت و پاکدامنی از منظر دین بهائی



عفّت و پاکدامنی از آموزه های ضروری و اساسی دیانت بهائی است


عفّت و پاکدامنی از منظر دین بهائی

عفّت و پاکدامنی از آموزه های ضروری و اساسی دیانت بهائی است. حضرت عبدالبهاء در این خصوص می فرمایند: «عِندَاللّه [= نزد خدا] اَمری اَعظم از عِصمَت و عِفَّت نیست. این اَعظم مقاماتِ عالَمِ انسانیست و از خصائصِ این خلقتِ رَحمانی؛ و دُونِ آن از مُقتضیاتِ عالَمِ حیوانی.»(١) و نیز: «ذره‌ای عِصمت، اَعظَم از صدهزار سال عبادت و دریایِ معرفت است.»(٢)

در سده ها و هزاره های گذشته که آن را به تعبیری می توان دوران کودکی جامعۀ بشری فرض کرد، به عفت و عصمت صرفاً از منظری جنسیتی و مردسالارانه، آن هم بیشتر در مورد خانم ها نگاه می شد. با این نگاه اگر مردی مرتکب فساد و فحشا می شد، آن اندازه مورد نکوهش نبود که زنی در صورت ارتکاب آن مورد ملامت واقع می شد. نتیجۀ عملی این دید آن بود که زنان باید بیشتر در خانه ها و بدور از اجتماع و در حجاب و اِستتار به سر می بردند که از جمله نتایج آن محرومیت ایشان از بعضی حقوق انسانی و از جمله تعلیم و تربیتِ معمول زمان بود. به تعبیری دیگر، از بعضی جهات و به مقتضای زمان، یکی از راه های اجتناب ناپذیر حفظ جامعه از فحشا، خانه نشین و مَستور کردن زنان بوده است. بایستی زنان را که از جمله مظاهر بارز زیبایی اند در حجاب و یا دور از چشم مردان نگه می داشتند تا مبادا ایشان همچون کودکانی که نمی توانند جلوی خود را در برابر شیرینی بگیرند، با دیدن زنان زیبا روی پایشان بلغزد و مرتکب فحشا شوند.

امّا از آنجا که «هر امری را منع و مقاومت می توان نمود مگر اقتضای زمان را.»(٣) اینک در هزارۀ سوّم که بشریت دوران کودکی خود را پشت سر گذاشته و در آستانۀ دوران بلوغ خود قرار گرفته، نظر به این ضرورت و اقتضا دریافته است که این نگاه را باید بنحوی اصلاح کرد که بتوان در عین حضور زنان در صحنۀ اجتماع و برخورداری از حقوق اجتماعی و در تعامل با مردان، عفّت و عصمت عمومی را نیز حفظ کرد. در چنین دوره ای مردان باید به چنان بلوغی از نظر ایمانی و فرهنگی رسند كه به آسانی به امتحان نیافتند! در چنین عصری دیگر فقط زنان نیستند كه باید عفت و عصمت داشته باشند بلكه مردان نیز باید تقوی و انضباطِ معنوی ــ اخلاقی پیشه سازند، تا هر دو جنس بتوانند با رعایت اعتدال و ادب و حیا و عفت و تقوی با هم در جامعه ای سالم تعامل و ارتباطی معنوی- انسانی-علمی- فرهنگی- هنری- اقتصادی داشته باشند. با توجه به روند تکاملی ادیان باید بدانیم که اینک هنگام تحقق تدریجی این مقصد بلندِ اَعلی فرا رسیده است.

با یك مثال ازده ها نمونه تغییر وتكامل احكام دینی درخصوص زنان درسیر ادیان الهی، می توان حقیقت فوق را دریافت. درارتباط با آیات سورهء احزاب دربارهء زنان، حدیثی نیز هست كه حضرت محمد ص فرموده اند، و نَهی اَن تتكلمَ المَرئه عِندَ غیرِ زَوجِها وَغیرِ ذی مَحرَم ٍ مِنها اَكثرَمِن خَمسِ كلِماتٍ مِمّا لابُدَّ لَها مِنه. یعنی و نهی فرمود این كه زن نزد غیر شوهر خود وغیرمحرم خود تكلم نماید بیش از پنج كلمه از آنچه آن را ناچار است.(٤) در همین مورد حضرت باب پس از حدود ١٢ تا ١٣ قرن از ظهور اسلام، در كتاب بیان فارسی، واحد ۸، باب ١۰ می فرمایند: «دروقت احتیاج اِذن داده شده تكلم مَرء با مَرئه[= مرد با زن] به قدری كه كفایت كند درظهور ثمر، و اگر از بیست و هشت كلمه تجاوز نشود، اَقرَب [= نزدیك تر] به تقوی است، و اگر مفید نیفتد، زیاده اِذن داده شده.» امّا درظهور بهایی كه به فاصلهء كمی پس از ظهور حضرت باب در بستری كه ایشان آماده فرموده بودند، واقع شد، حضرت بهاءالله محدوده ای برای آن حكم تعیین نفرمودند، جز آنكه با ارائهء تعالیم مهم كلی و جزئی، هرگونه ارتباطی را مشروط به رعایت تقوی وعفت وعصمت وادب و وقار و حیا فرمودند. ملاحظه می شود در سیر تکاملی اجتماع و ادیان از دوران کودکی به سمت بلوغ، محدودهء ارتباط گفتاری- اجتماعی زن و مرد وسیع تر و بیشتر شده است.

حضرت بهاءالله با توجه به این نیاز و در جهت تغییر نگرش در این خصوص، در لوح پنج کنز می فرمایند: «آمده ام در این عالم پر آلایش که از ظلم ظالمین و تعدّیِ خائِنین بابِ آسایش بر تمام وُجود مَسدود است بِه حول الله و قوّته چنان امانت و صیانت و دیانتی در آفاق ظاهر و باهِر نمایم که اگر یکی از پرده نشینانِ خَلفِ حِجاب[= پشت پرده] که پَرتوِ جَمالش آفتاب را به ذره ای در حساب نیارد و در شؤونِ حُسن و جَمال بی نظیر و مثال باشد و به جمیع جواهر و زینت های خارج از اِحصای اولی النُّهی[= خارج از شمارش خردمندان] مزیّن، بی سِتر از خَلفِ حِجاب بیرون آید و بتنهائی بی رفیق از مَشرقِ اِبداع تا مغربِ اِختراع سفر نماید و به هر دیاری دَیّار و در هر اِقلیمی سَیّار شود، انصاف و امانت و عدل و دیانت و فقدانِ خیانت و دنائت[= پستی] به درجه ای باید برسد که نه یک دستِ تعدّی و طمع به ذیلِ ثروت او دراز شود و نه یک نظرِ خیانت و شهوت به جَمالِ عِصمت او باز گردد تا بعد از سیر در هر دیار با قلبی بی غبار و وَجهی پُراِستبشار به محل و موطن خود راجع شود... به حول الله عالم را به این مقامِ بلندِ اَعلی منتقل خواهم نمود و این بابِ اَعظم را بر وَجهِ کُلّ خواهم گشود.»

وعده و مژدۀ رسیدن به چنین دوران بلوغ عالم انسانی به شکل های گوناگون در متون دینی سابق وجود دارد. چنانکه در همین خصوص حضرت علی چنین مژده داده اند: «اگر قائم ما قیام كند، آسمان باران خود را فرو می ریزد و زمین نباتات خود را بیرون می دهد، و كینه ها از دل بندگان خدا زائل می شود، و درندگان و حیوانات با هم ساخته از یكدیگر رم نمی كنند، تا جائی كه زنی كه می خواهد راه عراق و شام را بپیماید همه جا قدم بر روی سبزه و گیاهان می گذارد و زینت های خود را بر سردارد- وكسی طمع به آن نمی كند؛ نه درنده ای به او حمله می آورد و نه او از درندگان وحشت دارد».(٥)

به عنوان طلیعۀ این حرکتِ بدیع، بهائیان حقیقی را چنین توصیف می کنند: «اَهلِ بَها [= بهائیان] نفوسی هستند كه اگر بَر مَدائِنِ ذَهَب [= شهرهای طلا] مرور كنند، نظرِ اِلتفات به آن ننمایند، و اگر چه جمیع نساء ارض [= خانم های كرۀ زمین] به أحسَن ِ طِراز وَ أبدَع ِ جَمال [= با بهترین زینت و جدیدترین زیبائی] حاضر شوند، به نظر هوی [= به نظرهوی و هوس و شهوت] درآنها نظر نكنند.»(٦)

شاید این شبهه پیش آید در این روندِ تعامل زنان و مردان در جامعه، تکلیف و جایگاه غریزۀ جنسی چه خواهد بود. دیدگاه بهائی در این خصوص آن که « برداشت بهائی از روابط جنسی بر این عقیده استوار است که عفّت و عصمت باید هم از طرف مرد و هم از طرف زن کاملاً رعایت گردد، نه تنها به این علّت که عصمت به خودی خود از نظر اخلاقی بسیار قابل ستایش است بلکه از این نظر که تنها راه یک زندگی خانوادگی شاد و موفّق نیز می باشد... دیانت بهائی ارزش انگیزۀ جنسی را تصدیق می‎نماید ولی استفادۀ نامشروع و ناشایستۀ از آن را در مواردی مانند رابطۀ جنسی آزاد و با هم زیستن بدون ازدواج و غیره که همه را کاملاً به ضرر انسان و جامعه می داند محکوم می سازد. استفادۀ صحیح از غریزۀ جنسی حقّ طبیعی هر فرد می باشد و نهاد ازدواج نیز دقیقاً به همین منظور به وجود آمده است. بهائیان معتقد به سرکوب نمودن انگیزۀ جنسی نیستند بلکه معتقد به کنترل و تعدیل آن هستند.»(٧) «معیار دیانت بهائی در شؤون مربوط به اخلاقیات جنسی بسیار بالاست ولی به هیچ وجه به نحو نامعقولی سخت و شدید نیست. ضمن اینکه روابط جنسی آزاد مردود شمرده شده است، ازدواج به منزلۀ عملی مقدّس محسوب گردیده که هر انسانی باید به انجام آن تشویق شود، ولی اجبار جایز نیست. غریزۀ جنسی، مانند دیگر غرایز بشری لزوماً شیطانی نیست بلکه نیرویی است که اگر به نحو صحیح هدایت گردد می تواند شادی و رضایت فرد را به همراه آورد. ولی اگر مورد سوء استفاده قرار گیرد نه تنها برای خود شخص بلکه برای جامعه ای که در آن زندگی می کند قطعاً زیان بسیار خواهد داشت. در عین حال که بهائیان ریاضت و خودآزاری افراطی را مردود می شمرند ولی در عین حال نسبت به فرضیه های متداول راجع به اخلاق جنسی که صرفاً موجب از هم گسیختگی جامعۀ بشری می گردد نیز نظر موافقی ندارند.»(٨)

با این توضیح، ساختن جامعه ای نو آن طور که مدِّ نظر حضرت بهاءالله است، مستلزم آن است که بشر مقام انسانی خود را در این دورۀ بلوغ جامعۀ بشری دوباره بررسی نماید و دریابد که ظهور و بروز مقام و موقف انسانی و معنوی و اخلاقی او باید بسی عظیمتر از ادوار گذشتۀ تاریخ باشد. به فرمودۀ حضرت بهاءالله «اگر انسان به قدر و مقام خود عارف شود، جز اَخلاق حَسَنه و اَعمال طَيِّبۀ راضيۀ مَرضيّه از او ظاهر نشود.» (٩) مشکل آنجاست که بشر مقام حقیقی خود را فراموش کرده. برای یادآوری این مقام عظیم، انسان باید تعمق و تفکری مجدّد نماید که «انسان به جسم انسان نیست، بلکه انسان به روح انسان است.» (١۰) یعنی علاوه بر جنبۀ جسمانی که شبیه به حیات حیوانی است، انسان دارای دو جنبۀ انسانی و معنوی نیز هست که از جمله صفات ممیّزۀ آن: وجود روح انسانی و قوۀ تفکر و اختیار و مسؤولیت و تصمیم گیری و عواطف و وجدان بشری و آگاهی از وجود خود می باشد. بلوغ جامعۀ بشری وقتی آشکار می گردد که انسان بر هر سه جنبۀ وجود خود ارج نهد و از همۀ آنها بهره مند گردد. «امروز روز ظهور مقامات انسانيست جهد نمائيد تا از شما ظاهر شود آنچه لايق هست.» (١١)

عفت و عصمت زمانی در این دورۀ بلوغ جلوۀ بیرونی می یابد که از جنبۀ معنوی حقیقت انسان نشأة گیرد. فقط در صورتی که جنبۀ معنوی انسان بر قلب و روح او حاکم باشد، زنان و مردان می توانند در عین تعامل با یکدیگر در جامعه ای سالم عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنند و از فحشا و فساد مصون مانند. این جنبۀ معنوی انسان همان موهبتی خدایی است که توسط مربیان آسمانی به بشر عرضه می گردد. وقتی قلب انسان عفیف شد، این عفت و پاکی در ظاهر او نیز نمود می یابد؛ و اگر قلب فاسد گردد، جمیع وجود او را فاسد می سازد. حضرت بهاءالله می فرمایند: «فَانظُر فِي الانسان اِذا فَسَدَ قلبُهُ يُفسِدُ كُلَّ الاَركان.»(١٢) اگر بشر مي خواهد اين فساد را تبديل به اصلاح كند، بايد آینۀ قلب و روح انسانی خود را رو به خورشید مربیان آسمانی نماید تا روح ایمانی در آن منعکس گردد. «آنچه در دل تجلي نمايد و تجليات كند، در جميع اَعضاء سرايت نمايد. به قسمي كه ديده بگريد و لب بخندد و سراپا به رقص و حركت آيد.»(١٣)

با این توضیح باید گفت بدون توجه به مقام حقیقی انسان آنچنان که گفته شد، طرق سیاسی واقدامات وحركات تند فمینیستی وتقلید وشبیه سازی (Simulation) ازمردان توسط زنان یا به عبارتی مردانه شدن زنان _ كه بعضی آن را به اشتباه راه رسیدن به حقوق زنان تلقی نموده اند حال آنكه موجب تأخیر دراعتلای زنان به عنوان موجودی خاص ومكمل مرد می گردد_ ویا درگیری با مردان، بطور مؤثر قادر به ایجاد آن جامعۀ بالغ سالم عفیفی که ذکرش رفت، نخواهد بود.

در عوض، آنچه حضرت بهاءالله قصد دارند در این عصر جدید بر قلوب و ارواح و افکار زنان و مردان بتابانند، آموزه هایی است که در هر سه بعد جسمانی- انسانی- معنوی، موجد و حافظ عفت و عصمت روح و قلب و فکر و جسم ایشان و ظهور و بروز مقام حقیقی انسان است. عفت و عصمتی که با قدرتِ اختیار و ارادۀ انسانی در همۀ ابعاد زندگی بشر تجلی می یابد. از جملۀ این آموزه ها اعتقاد به تساوی حقیقت روح و جان و حقوق زنان و مردان است؛ از جمله تعلیم و تربیت اجباری و عمومی دختران و پسران هر دو است؛ از جمله تقدّس و اهمیت خانواده و ازدواج و حکم تک همسری و اولویت تربیت دختران و نهی از خريد و فروش غلام و کنيز و الغای بردگی است؛ از جمله لزوم شریک شدن زنان در اقدامات و خدمات معنوی و علمی و تربیتی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی است که از جمله شروط ضروری برای برقراری هدف دیانت بهائی یعنی صلح جهانی و وحدت عالم انسانی است.

شوقی ربانی ولی امر بهائی در توصیف وجوه گوناگون چنان عفت و عصمتی چنین فرموده اند: «این تنزیه و تقدیس با شؤون و مقتضیات آن از عفّت و عصمت و پاکی و طهارت و اصالت و نجابت مستلزم حفظ اعتدال در جمیع مراتب و احوال از وضع پوشش و لباس و ادای الفاظ و کلمات و استفاده از ملکات و قرائح هنری و ادبی است. همچنین توجه و مراقبت تام در احتراز از مشتهیات نفسانیه و ترک اَهواء و تمایلات سخیفه وعادات و تفریحات رذیلۀ مفرطه ایست که از مقام بلند انسان بکاهد و از اوج عزّت به حَضیض ذلّت متنازل سازد و نیز مستدعی اجتناب شدید از شرب مُسکرات و افیون و سایر آلایش های مضرّه و اعتیادات دنیة نالایقه است. این تقدیس و تنزیه هر امری را که منافی عفّت و عصمت شمرده شود خواه از آثار و مظاهرهنر وادب و یا پیروی از طرفداران خلع حجاب و حرکتِ بِلا اِستتار درمَرآی ناس و یا آمیزش بر طریق مصاحبت و یا بیوفایی در روابط زناشویی و به طور کلّی هر نوع ارتباط غیر مشروع و هر گونه معاشرت و مجالست مُنافی با احکام و سنن الهیه را محکوم و ممنوع می نماید و به هیچ وجه با اصول و موازین سَیِّئه و شؤون و آداب غیرمرضیۀ عصر مُنحَط و رو به زوال کنونی موافقت نداشته بلکه با ارائه طریق و اقامه برهان و دلیل، بطلان این افکار و سخافت این اذکار و مَضارّ و مَفسدت اینگونه آلودگی ها راعملاً مکشوف و هتک احترام از نوامیس و مقدسات معنویه، منبعث از تجاوزات و انحرافات مضلّه را ثابت و مدلّل می سازد.» (١٤)

م. ستوده
٢٢/٢/١٣٩١





دعای سحر رمضان با صدای دلنشین سید جواد ذبیحی و اسامی نوزده ماه بهائی در آن

دعای سحر رمضان با صدای دلنشین سید جواد ذبیحی و اسامی نوزده ماه بهائی در آن




دعای سحر دعای عظيم الشأنى است كه امام باقر عليه السّلام در سحرهاى ماه رمضان ميخواندند.
دعای سحر عنوانی عام برای دعاهائی است که در سحرهای ماه رمضان خوانده می‌شود. مشهورترین آن‌ها دعائی است که امام رضا (ع) از امام باقر (ع) نقل کرده است و با عبارت

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ.»

آغاز می‌شود. این دعا در کتاب مفاتیح الجنان آمده و شیعیان آن را در سحرهای ماه رمضان می‌خوانند. شرح‌هائی هم بر دعای سحر نوشته شده است. این دعا به " دعای بهاء" نیز مشهور است
اهمیّت این دعا در آثار بهائی ذکرگردیده است. همانگونه که ملاحظه میفرمائید در عبارت اول دعا، کلمۀ مبارکۀ بهاء یا مشتق آن پنج بار ذکر گردیده که فی الواقع راز و نیازی با حضرت بهاءالله میباشد. زیارت و تلاوت این دعا در ایّام مبارک صیام به روحانیّت شخص صائم می افزاید

 :اسامی نوزده ماه بهائی در دعای سحر
-بهاء- جلال- جمال- عظمت- نور- رحمت- کلمات- کمال- اسماء- عزت- مشیت- علم قدرت- قول- مسائل- شرف- سلطان- ملک- علاء

شهر البهاء - شهر الجلال - شهر الجمال - شهر العظمة - شهر النور- شهر الرحمة - شهر الکلمات - شهر الکمال - شهر الاسماء - شهر العزة - شهر المشیة - شهر العلم - شهر القدرة - شهر القول - شهر المسائل - شهر الشرف - شهر السلطان - شهر الملک - شهر العلاء


متن دعايى است كه حضرت امام محمد باقر عليه السلام در سحرهاى ماه رمضان  مي‏خواندند

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَمَالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَمِيلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَمَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِأَجَلِّهِ وَ كُلُّ جَلالِكَ جَلِيلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِهَا وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِأَنْوَرِهِ وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِأَوْسَعِهَا وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ وَاسِعَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِمَاتِكَ بِأَتَمِّهَا وَ كُلُّ كَلِمَاتِكَ تَامَّةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِكَ كُلِّهَا. اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَمَالِكَ بِأَكْمَلِهِ وَ كُلُّ كَمَالِكَ كَامِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَمَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمَائِكَ بِأَكْبَرِهَا وَ كُلُّ أَسْمَائِكَ كَبِيرَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِأَعَزِّهَا وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزِيزَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِأَمْضَاهَا وَ كُلُّ مَشِيَّتِكَ مَاضِيَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطِيلَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِأَرْضَاهُ وَ كُلُّ قَوْلِكَ رَضِيٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَسَائِلِكَ بِأَحَبِّهَا إِلَيْكَ وَ كُلُّهَا  إِلَيْكَ حَبِيبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَسَائِلِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِأَشْرَفِهِ وَ كُلُّ شَرَفِكَ شَرِيفٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ سُلْطَانِكَ بِأَدْوَمِهِ وَ كُلُّ سُلْطَانِكَ دَائِمٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِسُلْطَانِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِأَفْخَرِهِ وَ كُلُّ مُلْكِكَ فَاخِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِأَعْلاهُ وَ كُلُّ عُلُوِّكَ عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِأَقْدَمِهِ وَ كُلُّ مَنِّكَ قَدِيمٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ آيَاتِكَ بِأَكْرَمِهَا وَ كُلُّ آيَاتِكَ كَرِيمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِآيَاتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا تُجِيبُنِي  حِينَ أَسْأَلُكَ فَأَجِبْنِي يَا اللَّهُ




اسامي ماه هاي بهائي


......................................................................................................


  گاه‌ شماری بهائی

 دور بهائی از اظهار امر سید علی محمد باب (موسس دین بابی) در سال ۱۸۴۴ میلادی آغاز شده‌است. سال بهائی مانند سال خورشیدی ۳۶۵ روز است که از ۱۹ ماه ۱۹ روزه تشکیل شده‌است

ماه‌ها

  1. شهر البهاء
  2. شهر الجلال
  3. شهر الجمال
  4. شهر العظمة
  5. شهر النور
  6. شهر الرحمة
  7. شهر الکلمات
  8. شهر الکمال
  9. شهر الاسماء
  10. شهر العزة
  11. شهر المشیة
  12. شهر العلم
  13. شهر القدرة
  14. شهر القول
  15. شهر المسائل
  16. شهر الشرف
  17. شهر السلطان
  18. شهر الملک
  19. شهر العلاء

ایام هاء

در هر سال ۴ روز و در سال‌های کبیسه ۵ روز باقی می‌ماند که به ایام هاء در دین بهائی نام‌ گذاری شده‌است. این ایام دقیقا قبل از شهرالعلاء (ماهی که در آن بهائیان روزه می‌گیرند) قرار گرفته‌است و به نوعی تاکیدی بر اهمیت ماه روزه در این دین می‌باشد

جدول ایام محرّمه بر طبق ماه‌های بهائی

عنوان تاریخ بهائی تاریخ میلادی تعطیلی‌کسب و کار

نوروز بهایی (سال نو) ۱ شهر البهاء ۲۱ مارس بلی
اولین روز عید رضوان ۱۳ شهر الجلال ۲۱ آوریل بلی
نهمین روز عید رضوان ۲ شهر الجمال ۲۹ آوریل بلی
دوازدهمین روز عید رضوان[۳] ۵ شهر الجمال ۲ می بلی
انتصاب باب ۷ شهر العظمة ۲۳ می بلی
صعود بهاءالله ۱۳ شهر العظمة ۲۹ می بلی
اعدام باب ۱۷ شهر الرحمة ۹ جولای بلی
میلاد باب ۵ شهر العلم ۲۰ اکتبر بلی
میلاد عبدالبهاء ۹ شهر القدرة ۱۲ نوامبر بلی
روز میثاق ۴ شهر القول ۲۶ نوامبر خیر
صعود عبدالبهاء ۶ شهر القول ۲۸ نوامبر خیر 

************************************************************************************

*دعای سحر

دعای سحر دعای عظيم الشأنى است كه امام باقر عليه السّلام در سحرهاى ماه رمضان ميخواندند.
دعای سحر عنوانی عام برای دعاهائی است که در سحرهای ماه رمضان خوانده می‌شود. مشهورترین آن‌ها دعائی است که امام رضا (ع) از امام باقر (ع) نقل کرده است و با عبارت «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ.» آغاز می‌شود. این دعا در کتاب مفاتیح الجنان آمده و شیعیان آن را در سحرهای ماه رمضان می‌خوانند. شرح‌هائی هم بر دعای سحر نوشته شده است. این دعا به " دعای بهاء" نیز مشهور است.
اهمیّت این دعا در آثار بهائی ذکرگردیده است. همانگونه که ملاحظه میفرمائید در عبارت اول دعا، کلمۀ مبارکۀ بهاء یا مشتق آن پنج بار ذکر گردیده که فی الواقع راز و نیازی با حضرت بهاءالله میباشد. زیارت و تلاوت این دعا در ایّام مبارک صیام به روحانیّت شخص صائم می افزاید.


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِک بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهاَّئِکَ کُلِّهِ

خدایا از تو خواهم به درخشنده ترین مراتب درخشندگیت با اینکه تمام مراتب آن درخشنده است خدایا درخواست می کنم به همه مراتب درخشند گیت

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ وَکُلُّ جَمالِکَ جَمیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ

خدایا از تو خواهم به زیباترین مراتب جمالت با اینکه تمام مراتب جمالت زیبا است خدایا از تو خواهم به همه مراتب جمالت

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِاَجَلِّهِ وَکُلُّ جَلالِکَ جَلیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ

خدایا از تو خواهم به باشکوهترین مراتب جلالت با اینکه تمام مراتب جلال تو باشکوه است خدایا از تو خواهم به همه مراتب جلالت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاَعْظَمِها وَکُلُّ عَظَمَتِکَ عَظَیمَهٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها
خدایا از تو خواهم به بزرگترین مرتبه عظمتت با اینکه تمام مراتب عظمتت بزرگ است خدایا از تو خواهم به همه مراتب عظمتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسَئَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِاَنْوَرِهِ وَکُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌاَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ
خدایا از تو خواهم به نورانى ترین مراتب روشنیت با اینکه تمام مراتب روشنیت نورانى است خدایا از تو خواهم به همه مراتب نورت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاَوْسَعِها وَکُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَهٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها
خدایا از تو خواهم به وسیعترین مراتب رحمتت با اینکه تمام مراتب رحمتت وسیع است خدایا از تو خواهم به همه مراتب رحمتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کَلِماتِکَ بِاَتَمِّها وَکُلُّ کَلِماتِکَ تاَّمَّهٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکَلِماتِکَ کُلِّهَا
خدایا از تو خواهم به تمامترین کلمات (و سخنانت ) با اینکه همه سخنانت تمام است خدایا از تو خواهم به همه سخنانت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِاَکْمَلِهِ وَکُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ
خدایا از تو خواهم به کاملترین مرتبه کمالت با اینکه تمام مراتب کمالت کامل است خدایا از تو خواهم به همه مراتب کمالت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ اَسماَّئِکَ بِاَکْبَرِها وَکُلُّ اَسْماَّئِکَ کَبیرَهٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاَسْماَّئِکَ کُلِّها
خدایا از تو خواهم به بزرگترین نامهایت با اینکه تمام نامهایت بزرگ است خدایا از تو خواهم به همه نامهایت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ باَعَزِّها وَکُلُّ عِزَّتِکَ عَزیزَهٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّها
خدایا از تو خواهم به عزیزترین مقام عزتت گرچه همه مراتب عزتت عزیز است خدایا از تو خواهم به همه مراتب عزتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِاَمْضاها وَکُلُّ مَشِیَّتِکَ ماضِیَهٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَشِیَّتِکَْ کُلِّها
خدایا از تو خواهم به حق گذراترین مشیتت گرچه تمام مراتب مشیتت گذرا است خدایا از تو خواهم تمام مراتب مشیتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قُدْرَتِکَ بِالْقُدْرَهِ الَّتى اسْتَطَلْتَ بِها عَلى کُلِّشَىْءٍ وَکُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطیلَهٌ
خدایا از تو خواهم به حق آن قدرتت که احاطه پیدا کردى بدان بر هر چیز گرچه تمام مراتب قدرتت چنین است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّهاْ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِاَنْفَذِهِ وَکُلُّ عِلْمِکَ نافِذٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
خدایا از تو خواهم به همه مراتب قدرتت خدایا از تو خواهم به حق نافذترین مراتب دانشت گرچه تمام مراتب دانشت نافذ است خدایا از تو خواهم
بِعِلْمِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِاَرْضاهُ وَکُلُّ قَوْلِکَ رَضِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ
به تمام مراتب دانشت خدایا از تو خواهم به حق پسندیده ترین سخنانت با اینکه همه سخنانت پسندیده است خدایا از تو خواهم به حق همه سخنانت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنَْ مَساَّئِلِکَ بِاَحَبِّها اِلَیْکَ وَکُلُّ مَساَّئِلِکَ اِلَیْکَ حَبیبَهٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَساَّئِلِکَ کُلِّها
خدایا از تو خواهم به حق محبوبترین خواسته هایت پیش تو گرچه همه خواسته هایت پیش تو محبوب است خدایا از تو خواهم به حق همه خواسته هایت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِاَشْرَفِهِ وَکُلُّ شَرَفِکَ شَریفٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ
خدایا از تو خواهم به حق شریفترین مراتب شرفت با اینکه تمام مراتب آن شریف است خدایا از تو خواهم به همه مراتب شرفت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ سُلْطانِکَ بِاَدْوَمِهِ وَکُلُّ سُلطانِکَ داَّئِمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِسُلْطانِکَ کُلِّهِ
خدایا از تو خواهم به حق ابدى ترین مراتب سلطنت گرچه تمام مراتب سلطنتت جاویدان است خدایا از تو خواهم به حق تمام مراتب سلطنتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِاَفْخَرِهِ وَکُلُّ مُلْکِکَ فاخِرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمُلْکِکَ کُلِّهِ
خدایا از تو خواهم به حق گرانمایه ترین مراتب فرمانرواییت گرچه تمام مراتب فرمانرواییت گرانمایه است خدایا از تو خواهم به همه مراتب فرمانرواییت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عُلُوِّکَ بِاَعْلاهُ وَکُلُّ عُلُوِّکَ عالٍ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعُلُوِّکَ کُلِّهِ
خدایا از تو خواهم به والاترین مقام بلندت گرچه همه مراتب آن والاست خدایا از تو خواهم به همه مراتب بلندیت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِاَقْدَمِهِ وَکُلُّ مَنِّکَ قَدیمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ
خدایا از تو خواهم به حق قدیمترین نعمتت گرچه همه نعمتهایت قدیم است خدایا از تو خواهم به حق نعمتهایت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ آیاتِکَ بِاَکْرَمِها وَکُلُّ آیاتِکَ کَریمَهٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِآیاتِکَ کُلِّها
خدایا از تو خواهم به حق گرامى ترین آیاتت گرچه همه آیات تو گرامى است خدایا از تو خواهم به حق همه آیاتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما اَنْتَ فیهِ مِنَ الشَّاْنِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَسْئَلُکَ بِکُلِّ شَاْنٍ وَحْدَهُ وَ
خدایا از تو خواهم بدانچه در آنى از شاءن و مقام و بزرگى واز تو خواهم به هر شاءن و مقامى جدا و
جَبَرُوتٍ وَحْدَها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما تُجیبُنى [بِهِ] حینَ اَسْئَلُکَ فَاَجِبْنى یا اَللّهُ
بهر بزرگى جداگانه خدایا از تو خواهم به آنچه اجابت کنى دعایم را هنگامى که از تو خواهم که اجابت کنى اى خدا
پس هر حاجت که دارى از خدا بطلب که البتّه برآورده است انشاءالله.





خوش آمدید

نوای دلنشین